در اولین نشست از سلسله نشستهای اقتباس در سینمای ایران، فیلم سینمایی «سارا» ساخته داریوش مهرجویی به نمایش درآمد و عباس یاری منتقد صاحب نام سینمای ایران و مهرزاد دانش منتقد شناخته شده سینما، وجوه مختلف زیباییشناسانه اثر را مورد نقد و بررسی قرار دادند.
به گزارش «وقت سینما» و به نقل از پایگاه خبری موزه سینمای ایران، اولین جلسه از سلسله نشستهای اقتباس در سینمای ایران، پنجشنبه (۲۷ آذر ماه) با نمایش نسخه مرمت شده فیلم «سارا» ساخته داریوش در سالن فردوس موزه سینمای ایران برگزار شد و نشست نقد و بررسی اثر با حضور عباس یاری منتقد صاحب نام سینمای ایران و مهرزاد دانش منتقد شناخته شده سینما انجام شد و بهناز شیربانی مدیریت نشست را بر عهده داشت.
این فیلم به همت فیلمخانه ملی ایران مرمت شده است.
در ابتدای نشست، عباس یاری با اشاره به بغض ناشی از دیدن اثر پیرو فقدان داریوش مهرجویی عنوان کرد: به نظر میرسد جناب دانش هم مثل من بغضی بعد از دیدن این فیلم دارد که به نظر من، از بهترین فیلمهای مهرجویی است. خیلی سخت است که آدم جایی باشد که وقتی تیتراژ فیلم شروع میشود، ببینند خالقان یک اثری دیگر در میان ما نیستند.
او افزود: یادم میآید (زمانی که قرار بود مهرجویی جایزه سپاس را در بخش اقتباس برای ساخت «سارا» دریافت کند؛ البته او قبول نداشت اسم این اقتباس است.) در سخنانی گفت که فکر میکنم الآن ایبسن هم اینجاست و خوشحال است که فیلمی بر اساس آنچه که او نوشته است، ساخته شده. من هم فکر میکنم که داریوش مهرجویی، امین تارخ، ژیلا مهرجویی و خسرو شکیبایی الان اینجا هستند و خوشحالم که شما هم بار دیگر با آنها بغض کردید و به یاد آوردید که چه آثاری و چه طرز فکرهایی همانند تلنگری یادمان میاندازد که چگونه باید در این شرایط از زندگی مان محافظت کنیم.
این منتقد سینما درباره میزان همذاتپنداری خودش با شخصیت «سارا» تصریح کرد: بر حسب تصادف، کسی برای صحبت راجع به «سارا» انتخاب شده است و من اینطور فکر میکنم که من خودِ «سارا» هستم. سارایی که با عشق، خانهای را میسازد، با سکوتش آن خانه را حفظ میکند و وقتی میبیند شرایطی هست که دارد خودش را ویران میکند، از آن خانه میرود. از آن خانه میرود که بگوید هستم. واقعیت اینکه من تمام فیلم را با بغض دیدم چون من همان «سارا» هستم که بعد ۴۲ سال، خانه خودم را ترک کردم.
عباس یاری با پایان بخش اول سخنانش، از حضار خواست تا به احترام داریوش مهرجویی، امین تارخ، ژیلا مهرجویی و خسرو شکیبایی یک دقیقه بایستند و ایستاده آنها را تشویق کنند.
مهرزاد دانش اهتمام برای اکران فیلمهای مرمت شده و جریانساز تاریخ سینمای ایران را فرصتی جذاب برای ایجاد گفتوگو بین دو نسل مختلف از جامعه دانست و گفت: اکران فیلمهای مرمت شده و جریانساز تاریخ سینمای ایران برای ما که این فیلمها را در زمان خودشان دیدهایم، یک تجدید خاطره، بازبینی مجدد و مجالی برای کشفیات تازه است. از نظر من، مهمترین مزیت این نوع اکران ها آشنایی نسل جوانتر کشور با با این آثار است چون دسترسی به این فیلمها یا دشوار است یا انگیزهای برای جستجوی آن در اینترنت، دانلود آن و تماشایش با کیفیتی نه چندان مطلوب وجود نداشته باشد در نتیجه این نوع اکران ها علاوه بر حفظ میراث فرهنگی کشور، باعث میشود نسل جوان هم با این گنجینهها بیشتر آشنا شوند. چه بسا که با رشد فکری نسل جدید و افزایش آگاهیشان نسبت به نسل ما بتوانند در این گنجینهها به کشف و شهود بهتری نسبت به نسل قبل دست یابند. خیلی خوشحالم که در این جمع، دوستان جوانتری را هم میبينم که در زمان اکران فیلم، یا بچه بودند و یا به دنیا نیامده بودند که این فیلم را ببینند و الان اینجا فرصت برای آنها فراهم شده است. از نظر من، این گفتوگوی بین دو نسل جذاب است.
این منتقد سینما راجع به مقوله اقتباس در کارنامه سینمایی داریوش مهرجویی عنوان کرد: «سارا» اقتباسی از نمایشنامه «خانه عروسک» اثر هنریک ایبسن است و این اقتباس، چیز جدیدی در سینمای مهرجویی نیست. تقریبا میتوان گفت به جز چند فیلم که فیلمنامه اوریجینال داشتند، اکثر فیلمهای مهرجویی بر اساس اقتباس ساخته شدهاند و این دایره اقتباس چنان گسترده است که هم آثار دراماتیک شامل نمایشنامهها و رمانها و هم آثار غیر داستانی مثل «ترس و لرز» کی یر کگور را در بر میگرفته است. همچنین، نویسندههای خارجی و نویسندههای ایرانی. نویسندگان آثار روشنفکرانه و نویسندگان آثار عامهپسند و این گستره آثاری که مهرجویی از آنها اقتباس میکرد، محدود به طیف خاصی نبود و مهمترین ویژگی اقتباسها در سینمای مهرجویی این است که فقط یک بازآفرینی نیست زیرا مهرجویی، افزونهای به متن اصلی برای مخاطبان به ارمغان میآورد. این افزوده ها حالت الصاقی ندارند و در تار و پود فیلم تنیده شدهاند.
او افزود: برای همین، میبینیم در «دایره مینا» که بر اساس «آشغالدونی» غلامحسین ساعدی ساخته شده است، علاوه بر اینکه حفظ فضای اجتماعی آن داستان را حفظ میکند، وقتی آن فیلم را تماشا میکنیم، میبینیم فقط بحث فضای اجتماعی دهه ۵۰ هجری شمسی نیست بلکه فراتر از انسان ایرانی نیست و درونمایه فلسفی در بطن اثر به چشم میخورد. در فیلم «سارا» هم یک بومیسازی از یک خانواده بورژوای نروژی در قرن ۱۸ میلادی صورت گرفته است و آنها تبديل به زن و شوهر جوانی در دهه ۷۰ هجری شمسی در تهران شدهاند، علاوه بر اینها مهرجویی تلاش کرده حال و هوایی که در آن دهه بر ایران حاکم بوده، به شکل مستتر در درون اثر گسترش بدهد و این رو فیلم تبدیل به اثری از داریوش مهرجویی کند و نه اینکه فقط اقتباسی از نمایشنامه هنریک ایبسن باشد. این ویژگی بود که مهرجویی در همه آثار اقتباسیاش داشته است.
یاری با صحه گذاشتن بر سخنان مهرزاد دانش مبنی بر بومیسازی و مال خود کردن در آثار داریوش مهرجویی اظهار داشت: مهرزاد دانش نکته درستی را گفت درباره بومی کردن یک قصهای که نگاه اصلی آن از نروژ میآید و صددرصد ایرانیزه میشود. این همان کاری است که ناصر تقوایی با «ناخدا خورشید» میکند یعنی شما وقتی رمان را میخوانید و بعد فیلم را نگاه میکنید، نمیدانید کدام اول بوده است. همینگوی اول نوشته است یا تقوایی. اینقدر ایرانی میشود. همان کاری که کیومرث پوراحمد با «قصههای مجید» میکند و آن را از کرمان با آداب و سنن و لهجه متفاوت به اصفهان میآورد و کاملا اصفهانی میکند. تمام آثاری که داریوش مهرجویی میسازد و سخت است زنده یاد را برای او به کار برد، این شکلی هستند.
او ادامه داد: جدا از بومیسازی، در همه این فیلمها مسئله تابآوری یا رفتن هست. مثل «لیلا» که با همه سرزندگیاش، زمانی که برای خواستگاری برای شوهرش میرود و به ظاهر خوشحال است که او، انتخابش را کرده است بعد وقتی آن زن وارد میشود، او میرود چون انتظار دارد آن مرد تا آن لحظه آخر، اگر اسمش عشق است، او را حفظ کند. در بقیه آثار مهرجویی هم این هست.
دانش در سخنان پایانی، در توصیف ترجیعبند ترک کردن شخصیتهای زن در آثار داریوش مهرجویی، آن را یک مکاشفه نامید و گفت: مهرجویی همانطور که عرض کردم در اقتباسها به گونهای عمل میکند که آن را به اثری از دنیای خود فیلمساز تبدیل میکند و نه فقط اقتباسی که انجام شده است. در «لیلا»، یک نگاه اگزیستانسیالیستی وجود دارد که این آدم میخواهد باز هم خودش را از طریق همراهی با اجحاف روا شده بر او از طرف خانواده همسرش اثبات کند و آن تصور و توهمی که نسبت به عشق شوهرش به خودش دارد. جناب یاری به «سارا» اشاره کردند که این شخصیت، خانه را ترک میکند. در همه این زنانهها، شخصیت داستان، موقعیت را ترک میکند. علاوه بر «سارا»، در «لیلا» و «بانو» هم این شکلی است. در «بانو» وقتی او در خانه ساکن است و شوهرش که ترکش کرده، برمیگردد، این بار او است که وی را ترک میکند. این ترک کردن، فرار کردن نیست بلکه یک نوع مکاشفه، هجرت و مهاجرت است و این کوچ کردن برای شناخت خویشتن و پیدا کردن دوباره خود است. اینطور نیست که بخواهد فرار کند و از یک موقعیت سخت و دلهرهآور گریزان باشد. «سارا» در مکالمه طولانی با همسرش هم به همین موضوع اشاره میکند که من میروم تا خودم را پیدا کنم.
در انتهای نشست، عباس یاری از فاطمه محمدی مدیر عامل موزه سینما برای برگزاری این رویداد تشکر و تأکید کرد که چنین برنامههایی رسالت اصلی موزه سینمای ایران است.
در طول نشست نقد و بررسی، مخاطبان به پرسش از سخنرانان راجع به وجوه مختلف سینمایی و زیباییشناسانه فیلم سینمایی «سارا» و دیگر آثار داریوش مهرجویی پرداختند.

