صفحه اصلی > اسلایدر اصلی و رادیو و تلویزیون و سینما و فرهنگی و هنری و نمایش خانگی و هنرمندان و یادداشت : پرونده «وقت سینما» درباره ستاره‌های تثبیت شده/ ستاره‌های «امروز» امیدهای «آینده»

پرونده «وقت سینما» درباره ستاره‌های تثبیت شده/ ستاره‌های «امروز» امیدهای «آینده»

«وقت سینما»/ هادی اعتمادی‌مجد: کستینگ‌های تکراری و بازیگرانی که بدو بدو از این پروژه به دیگری می‌روند و گاه حتی زحمت تغییر گریم را به خود نمی‌دهند! چهره‌هایی که مرز چهل – پنجاه سالگی را رد کرده‌اند و هنوز با اعتماد به نفس دارند نقش پسران مجرد و دختران دم بخت را بازی می‌کنند. به روی خودشان هم نمی‌آورند که با این عدم تناسب، درام و شعور بینندگان را به سخره می‌گیرند.

مردان و زنان پا به سن گذاشته‌ای که نقش پدر و مادر را به طور یکسان در صد فیلم و سریال بازی می‌کنند! مشکلی که گاه در کنار فیلمنامه‌های ضعیف، به دلیل عدم تلاش برای کشف و معرفی بازیگران جدید و نبود یا کاهلی متولی مشخصی برای نظم بخشیدن به این روند، دامن پروژه‌های نمایشی را گرفته.

قبول که گاهی این نوآمده‌ها و چهره‌های جدید نه تنها پدیده نمی‌شوند که به‌زودی لباس نقش‌هایی دست چندم و بی‌اهمیت را می‌پوشند؛ اما از همین «با معرفی…»ها شده که ستاره‌ای درخشیده.

به بهانه پخش «محکوم» با بازی یونس حران‌اف و «شغال» با شرکت نورا محقق، پرونده جدید «وقت سینما» را به مروری مقایسه‌ای اختصاص داده‌ایم.

حران‌اف که سال‌ها دستیار کارگردان و برنامه‌ریز بوده، در نخستین نقش‌آفرینی جدی در سریال «محکوم» به نقش «مهیار»، استارت دشواری داشته. با چالش‌هایی عاطفی در موقعیت‌هایی که توان حسی بالایی را طلب می‌کند. حران اف هر چند تمام تلاش خود را کرده تا فراز و فرود نقش را سر و شکل دهد، اما به دلیل کاستی‌هایی در کلیت پروژه، از هجوم نقدها در امان نمانده.

این بازیگر ۳۴ ساله، پیش‌تر حضوری گذرا در سریال‌های «قصه‌های یاسین» (۱۳۹۴) به کارگردانی سعید حران‌اف و «زخم کاری: بازگشت» (۱۴۰۲) داشت.

نورا محقق بعد از نقش‌هایی کمتر دیده شده در فیلم «درخت گردو» و سریال «ملکه گدایان» و ساخت فیلم کوتاه، اخیراً با نقش «آوا» در سریال «شغال» (بهرنگ توفیقی)، هر چند در ۳۳ سالگی به شهرت رسیده، اما بازی او در «شغال» متأثر از نقدهایی که به سریال وارد شده، متحمل خرده‌گیری است. در نگاهی بی‌طرفانه تا این‌جا ویژگی خاصی در بازی محقق دیده نشده. البته در پیشرفت قصه و تمرکز روی زندگی «آوا»، شاید توانسته باشد تغییری در روند بازی‌اش ایجاد کند.

پرونده حاضر به چهره‌های تثبیت شده و نام‌آشنای چند سال اخیر در بازیگری پرداخته؛ نیما شعبان‌نژاد، مهدی حسینی‌نیا، نوید پورفرج، امیر نوروزی، سجاد بابایی، شبنم قربانی، لاله مرزبان، یسنا میرطهماسب و امین شعرباف.

نیما شعبان‌نژاد، تثبیت شده

این درست که کیاتاناکورا، بایرام، جوبان، کیا دکتر پاینده و… با دلبری‌ها و بداهه‌های منحصر به فرد نیما شعبان‌نژاد از او یک تیپ‌ساز خلاق در ذهن تماشاگران ساختند، اما در واقع نخستین چالش جدی‌اش در بازیگری با «هیولا» اتفاق افتاد. در همراهی با چهره‌ای محبوب مثل مهران مدیری به نقش پسرش هوشمند کامروا. یک آقازاده بی‌مسئولیت و پشت هم انداز که طنازانه بازی‌اش کرد. شخصیتی که در کار بعدی مدیری، «هیولا» تداوم یافت.

پیش‌تر اگر تیغ سانسور اجازه می‌داد تا بازی‌اش در قالب یک ترنس در «ممنوعه» دیده شود، توانایی او خارج از بحث تیپ‌سازی در کمدی بیشتر به چشم می‌آمد. شعبان‌نژاد با بازی در سریال‌های «رهایم نکن»، «سایه باز» و «خونسرد» و چند فیلم درام اجتماعی، ثابت کرده فقط یک کمدین نیست. او در عرصه اجرا که نمونه‌اش «شفرونی» در حال پخش است، با انرژی و خلاق ظاهر شده. او موقعیتش را تثبیت کرده و آمده که بماند.

امین شعرباف، آهسته و پیوسته

نخستین بار در زمستان سال ۱۳۹۹ مخاطبان با چهره مصمم و فتوژنیک بازیگری در سریال «قورباغه» مواجه شدند که در میان جمعی از حرفه‌ای‌ها مثل نوید محمدزاده، صابر ابر و… بسیار با اعتماد به نفس ظاهر شد. او آن‌قدر بازی روانی را به نمایش گذاشت که ابتدا شبهه نابازیگر بودنش پیش آمد و نیز این تلقی که از کشف‌های گذری هومن سیدی است. شعرباف البته از هنرجوهای سیدی بود. بازی او چنان به چشم آمد که به‌زودی توسط دیگر کارگردانان دعوت به کار شد. حضور او در «نوبت لیلی» جنبه‌های دیگری از توان بازیگری‌اش را به نمایش گذاشت و در مینی سریال «شریک جرم» نمودهایی از تزلزل را در نقش نمود بخشید. «گردن زنی»، آخرین سریال پخش شده او اما به دلیل ضعف‌های متعدد، آورده‌ای برایش نداشت. به‌زودی در فصل دوم «وحشی» در همکاری دوباره با سیدی، احتمالاً حضوری متفاوت از او خواهیم دید. شعرباف کارنامه خلوتی دارد و گویا حاضر نیست به هر قیمتی کار کند و آهسته و پیوسته رفتن را به شتابزدگی ترجیح می‌دهد.

مهدی حسینی‌نیا، درخشش یک استعداد

مهدی حسینی‌نیا بیش از پانزده سال است که کار بازیگری می‌کند. تا همین چند سال پیش نوع چهره او و بازی رئالیستی‌اش طوری بود که در بهترین کارها تماشاگران با دید یک نابازیگر مستعد نگاهش می‌کردند؛ از جمله در نقش‌هایی مثل «حسن گاوی» در «متری شیش و نیم» یا مصیب در «شنای پروانه». به یکباره اما در اواخر دهه گذشته، شاه‌نقش‌هایی مثل «مفتاح» در «می‌خواهم زنده بمانم»، «رحمان» در «یاغی» و تا حدودی «امیر» در «حیثیت گمشده» فرصتی برایش ساختند تا خود را به عنوان یک استعداد پرورش یافته و آگاه به تکنیک معرفی کند. او هر چند حالا در ۴۴ سالگی و به عبارت بهتر در میانسالی به شهرت رسیده، اما گزینه قابل اعتمادی شده برای نقش‌های اکتیو و برون‌گرا. هر چند خودش علاقه‌مند به نقش‌های آرام و دورنگرا باشد.

سجاد بابایی، مستعد و خوش اقبال

بابایی از نیمه دهه نود کار تئاتر کرده و آن سال‌ها در چند فیلم سینمایی هم بازی کرد، اما این پلتفرم‌ها بودند که او را به شهرت رساندند. سریال «خسوف» به کارگردانی مازیار میری پاس طلایی تقدیر به این بازیگر بود تا او آن را به زیبایی به تور دروازه بدوزد. در نقش چالش‌برانگیز جوانی به نام «امیر» که وجوه خاکستری جذابی داشت. بلافاصله با نقش منفی و سخت «ژاکان» در سریال «سقوط» خودنمایی کرد و نشان داد هراسی از جان بخشیدن به کاراکترهای چند بُعدی ندارد. یک داعشی متعصب که در روندی غیر یکنواخت هویتش فاش می‌شد.

سال ۱۴۰۱ با فیلم «استاد» و امکان تبادل حسی با بازیگری کارکشته مثل حسن معجونی، بابایی چنان مصمم و حرفه‌ای بازی کرد که با خوش اقبالی برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل شد. این روزها در سریال «شغال» دیده شده که به نظر شبیه به نقش‌های قبلی اوست. بابایی «مجنون» را در نقش اصلی روی پرده دارد تا اعلام کند اندازه نقش‌های بزرگ است.

شبنم قربانی، پتانسیل‌های ستاره شدن

شبنم قربانی کمتر از یک دهه است که وارد عرصه تصویر شده. قبلش بازیگر تئاتر بود، اما حضور جلوی دوربین مسبب آشنایی مخاطبان با او شد. کارنامه متنوعی دارد و در یک ژانر درجا نزده و در نقشی خاص کلیشه نشده. زمستان سال ۱۳۹۷ با پخش سریال «لحظه گرگ و میش» از تلویزیون معرفی شد. دو سال بعد، سریال «ملکه گدایان» و نقش «سارا»، دختری که برای پول دست به فریب پسری جوان و پولدار زد او را در سطح گسترده‌تری شناساند. سریال «آفتاب پرست» در شبکه نمایش خانگی فرصتی بود تا در کنار باران کوثری مطرح شود. در ادامه موفق شد نقش‌هایی اصلی در دو سریال تلویزیونی «عشق کوفی» و «طوبی» را تصاحب کند و بهتر دیده شود.

در سینما هم کامیاب بوده و در کارنامه جمع و جورش بازی در پروژه فنلاندی «اولین برف» در کنار شهاب حسینی و فیلم روی پرده «مجنون» به چشم می‌خورد که این دومی برایش سیمرغ بلورین نقش مکمل را به ارمغان آورد.

قربانی در کنار بخت خوب، بازیگری سمپات است که پیشنهادها را سنجیده می‌پذیرد و می‌تواند در ادامه نقش‌هایی با ظرفیت‌های بالاتر را پذیرا شود.

یسنا میرطهماسب، اشتیاق برای نقش‌های پیچیده

یسنا میرطهماسب، پسر مجتبی میرطهماسب مستندساز، فیلمبردار و صدابردار سینما اگرچه با کمک پدرش در سن ۱۵ سالگی وارد عرصه بازیگری شد، اما در ادامه مستعدتر از آن نشان داد که بتوان نادیده‌اش گرفت. نخستین تجربه او در کودکی با «سیزده»، فیلم مستقل و خوش ساخت هومن سیدی حتی دو نامزدی برایش رقم زد. طولی نکشید که با فیلم‌های «لانتوری»، «تابستان داغ»، «درساژ»، «بعد از اتفاق»، «علفزار» و… در نقش پسران هنجار گریز و مایل به درگیری با آن اخم‌های مردانه، همزمان مورد توجه سینمای تجاری و هنری قرار گرفت. سریال «ملکه گدایان» اما تحولی جدی در کارنامه‌اش ایجاد کرد تا مخاطبان عام هم با جنس بازی او آشنا شوند. دو سال پیش با «مرداب» ساخته برزو نیک‌نژاد در تقابل‌هایش با امیر جعفری و مجتبی پیرزاده، خبر از اشتیاقش برای امتحان نقش‌های پیچیده داد.

لاله مرزبان، زیر سایه «آبان»

نقش «آبان» در سریالی به همین نام علی‌رغم مرارت‌ها و فراز و نشیب‌هایش، برای لاله مرزبان سرشار از اتفاقات خوب و بد بود. امکان این را یافت تا در نقشی محوری مقابل چهره محبوبی مثل شهاب حسینی بازی کند و از حیث دراماتیک کاراکتری را صاحب شود که اوج و فرودهای بسیاری داشت. با این حال واکنش‌ها نسبت به بخش‌هایی از بازی او از جمله سکانس غش کردن یا بعضی لحظات عاطفی، بدل به چالش‌هایی زیر ذره‌بین برایش شدند.

تا پیش از «آبان» بازیگر گمنامی نبود. بازی در «مهمانخانه ماه نو» کنار مهناز افشار یا «نگهبان شب» رضا میرکریمی برای مرزبان رویدادهای مهمی بودند.

بازیگری بشدت حسی با توانایی در ارائه بازی‌هایی درونگرا و برونگراست که اگر بتواند از حاشیه‌ها و نقاط ضعفش در «آبان» بگذرد و نردبانی بسازد، می‌توان به آینده‌اش امید بیشتری بست.

امیر نوروزی، مسلط و کاربلد

«خسرو خراباتی» مرد شکم گنده، حراف و تا حدودی ابله سریال «مردم معمولی»، «فرخی» مرد پیگیر و سفت و سخت قانون در «می‌خواهم زنده بمانم» یا «اسکندر نیو شهابیِ» زن ذلیل و بی‌جربزه «روزی روزگاری مریخ» یا هر شخصیت عجیب و غریب و چم و خم‌دار دیگری برای بازیگری مثل امیر نوروزی محک خیلی سختی نیست. او دهه نود کلی کار تئاتر کرده و آن‌چنان طی این چند سال که وارد عرصه تصویر شده، جاندار و قوی ظاهر شده که به نظر می‌رسد «کار» برایش «نشد» ندارد! تا این‌جا مکمل طلایی و قدرتمندی نشان داده و تنوع طلبی‌اش در انتخاب ژانر، بسیار جای تحسین دارد. با این وجود بعید نیست اگر در نقشی اصلی جلوی دوربین رود، غافلگیری رقم خواهد زد. مسلط به تکنیک و اصول هنرپیشگی که روی میمیکش خوب احاطه دارد و اکت‌هایش معنادار و در انتقال پیام قوی هستند.

نوید پورفرج، ستاره‌ای در راه

اوایل پاییز سال ۱۳۹۷ سینماروها با اکران «مغزهای کوچک زنگ زده» در کنار ستاره‌های فیلم، با بازیگر ناشناسی مواجه شدند که در نقش رفیق ستاره اصلی، بازی چشمگیری ارائه داد. نوید پورفرج چنان در فیلم هومن سیدی حیرت‌انگیز و انگ نقش بود که حتی اصغر فرهادی را به اشتباه انداخت تا در جمعی اعتراف کند گمان می‌کرده او کارتن خواب بوده! پورفرج اما پله پله رشد و خود را به عنوان گزینه‌ای قابل اطمینان و چه بسا به‌زودی پولساز برای سینمای ایران معرفی کرده. او در حدود هشت سالی که وارد سینما شده، سه نامزدی و یک دیپلم افتخار از فجر گرفته. از او به تازگی سریال «بامداد خمار» آغاز شده که اگرچه نقشی منفی دارد، اما بی‌شک در افزایش محبوبیت او بی‌تأثیر نخواهد بود. با کارگردانان بنامی مثل حاتمی‌کیا و حمید نعمت‌الله همکاری کرده. استایل و بیان مناسبی دارد. اهل حاشیه‌های معمول ستاره‌ها نیست و روی کارش متمرکز شده. رفتاری در خور شأن یک ستاره در راه.

vaghte cinema

اخبار مرتبط

سس «خَردِل» روی ساندویچ ماسیدۀ زندگی!

«وقت سینما»/ البرز کوشیار: علی میرمیرانی شاید یک مجری شیک و پیک…

پژمان بازغی از ریاست انجمن بازیگران استعفا داد

پژمان بازغی، بازیگر سینما و رئیس انجمن بازیگران، با انتشار اطلاعیه‌ای از…

معرفی هیأت انتخاب و آثار راه‌ یافته دو بخش کودک و نوجوان جشنواره تئاتر «شهر»

هیأت انتخاب آثار دو بخش کودک و نوجوان ۱۱ اثر در بخش…

دیدگاهتان را بنویسید