«وقت سینما»/ هادی اعتمادیمجد؛
دیدید بعضیها چقدر «آقا» هستند؛ یکپارچه آقا! نه از منظر جنسیت و اینها که از حیث سطح شعور، فهمیدگی و تشخص. بهزاد خلج یکی از همین «یکپارچه آقا»هاست. پشت یا جلوی دوربین؛ این آقامنشی میدود میرود توی لایههای شخصیتی طرف و احوالاتش.
خلج طی مدت کوتاهی که به نامی آشنا بدل شده، دارد راهش را درست میرود. مشخصاً خیلی هم بابتش زحمت کشیده و انرژی گذاشته.
لباس «آقای قاضی» که چهار سال پیش تن کرد البته برایش «آمد» داشت. جور چند سال قبلتَرَش کار تئاتر و نقشهایی جسته گریخته در سینما و تلویزیون را کشید. بعد کنار شهاب حسینی در «پوست شیر» قد کشید و با «اجل معلق» حسابی تحویل گرفته شد.
خلج در اخموترین و اوقات تلخترین ورژن هم انرژی مثبتی ساطع میکند که این بقاعده، کار بازیگریاش را هَندل کرده. اصلاَ «آقای قاضی» همینطور مقبول شد. به عنوان کاراکتری جدی در بطن موقعیتی به شدت رسمی با استرسهای ذاتی لوکیشن دادگاه، این رسمیتشکنی و حسن خلق قاضی بود که توی بازی خلج به بهترین و خلاقانهترین شکل لحاظ و عرضه شد.
سر موقع با تحکم و بدون محافظهکاری مجرم را نقره داغ میکرد و برای زیان دیده و مظلوم، دل میسوزاند. نمونه صراحتش در اکران مردمی قسمت آخر «اجل معلق» که روی سن برگشت گفت: «امیدوارم هر کس آرامش شما رو گرفته، یک دیداری با اجل داشته باشه!» تا تشویق جانانهای از مردم بگیرد.
بُعد انسانی آدمها را طوری قاتی بازی رئالش میکند که ناگهان چشم باز میکنی و یک شخصیت زنده جلوی رویت میبینی. در لباس سروان فولادوندِ «پوست شیر» یک جور و به عنوان «آقای قاضی» با ریزهکاریهایی دیگر.
در نقشهای خاکستری یا تیره هم لِم خودش را دارد. سیاه نمیشود. میداند چطور از تلألوی آن حسبرانگیزی مثبت کمک بگیرد تا تماشاگر طردش نکند و به او دری وری نگوید. چه در یک درام جدی، بیچاک و دهان دنبال طلبش از «آبان» داد و قال راه بیندازد و رندی کند. چه لا به لای کمدینهای کله گنده «تمساح خونی» با لودگی شیرینآگاهانه نقشی منفی. چه در فیلم روی پرده «مجنون» که لحظاتی بار عاطفی را هنرمندانه به دوش میکشد. در قامت فرشته مرگ «اجل معلق» در مواجهه متناقض با دو کمدین خلاق مثل عطاران و جمشیدیفر، در قطب بدون شوخی ماجرا نشان داد چه بازیگر منعطفی است و هویت و کارکرد نقش را میشناسد.
خلج مکملهای باحال و گیرا را به اندازه کافی بازی کرده و شایستگیاش را دارد رُل اصلی درجه یکی برایش بنویسند.

