صفحه اصلی > سریال و فرهنگی و هنری و نقد و نمایش خانگی و هنرمندان و یادداشت : نگاهی به ساخته نرگس آبیار و حواشی پیرامون آن/ «سووشون» و چهره هایی که نباید از یاد برد

نگاهی به ساخته نرگس آبیار و حواشی پیرامون آن/ «سووشون» و چهره هایی که نباید از یاد برد

از نگاه خوانندگان/ نوید جعفری: به عنوان مقدمه: اتفاقی که در مورد توقیف «سووشون» و حتی از دسترس خارج شدن «نماوا» به وجود آمد و پس از وقفه ای چند ماهه مجددا در مسیر پخش قرار گرفت، خارج از هر نوع قضاوت و پیش داوری مجددا این ماجرا را وسط می‌کشد که تا کجا باید درگیر نگاه غالب سلیقه‌ای باشیم که ساترا برای خودش به عنوان یک حق قائل شده بی‌آنکه توجهی به خواست عموم مخاطبان داشته باشد. تا پیش از این سیاست گذاران رسانه ملی معتقد بودند به دلیل دسترسی رایگان همه مردم به تلویزیون به عنوان رسانه ملی باید مجموعه‌ها و آثار ایرانی و خارجی با دید عموم سلیقه‌ها دچار ممیزی شود و به همین دلیل امکان طرح برخی موضوعات در این رسانه وجود نداشت، اما با شکل‌گیری پلتفرم‌ها که رایگان نبودند و هر کسی با میل و رغبت شخصی می‌توانست اثری را ببیند یا نبیند (که البته باز هم همان نگاه ممیزی در آن وجود داشت تنها فرق این جا بود که کمی از حساسیت‌ها کاسته شده بود) این امکان به وجود آمد که موضوعات دیگری در سریال‌ها مطرح شود.
بی تردید بررسی چند پلتفرم اصلی همانند «فیلیمو»، «فیلم نت» و «نماوا» نشان می‌دهد در همین تولیدات هم آثار ضعیفی وجود داشته، اما در کنارش نمی‌توان نادیده گرفت آثار استاندارد و تأثیرگذاری که در یکی کمتر و در یکی بیشتر تولید شده است.
بازی توقیف و شایعه توقیف سال هاست برای جذب مخاطب در کنار فیلم و سریال‌های ایرانی می‌چرخد، این که «سووشون» قبل از پخش قسمت اول هم به آن اشاره داشت را نمی‌توان به صورت قطعی رد یا تأیید کرد و عملا تا زمانی که تکلیف مشخص شود هم معلوم نیست پشت پرده این ماجرا چه بوده است.

«سووشون» اما داستان اصلی‌اش قرار است بر اساس اقتباس اتفاق بیفتد، تفاوت اصلی خواندن رمان با دیدنش بر پرده سینما یا صحنه تئاتر یا در قاب تلویزیون و سریال چیست؟
این همان سوال اصلی در خصوص اقتباس است که نمونه‌های موفق و ناموفقی از آن وجود دارد. از مجموعه کتاب‌های «هری پاتر» یا اقتباس واروژ کریم مسیحی از هملت شکسپیر و فیلم «تردید» یا الهام گرفتن از داستان خورخه لوییس بورخس برای ساخت «غزل» مسعود کیمیایی.
نرگس آبیار پس از چند فیلم سینمایی دو رمان را به فاصله کمی بن مایه اقتباس برای ساخت سریال قرار داده است. یکی رمان «سووشون» شاهکار ادبی بانو سیمین دانشور و دومی رمان «بامداد خمار» نوشته فتانه حاج حسینی که در روزگار چاپ جزو آثار پرفروش ادبیات عامه پسند بود. یکی را در شیراز و دیگری را در قزوین ساخته و حالا هر دو اثر قرار است در دو پلتفرم پخش شود.
اما پرسش بنیادین و اصلی این جاست که مرزهای اقتباس تا کجاست؟ در حقیقت کارگردان و نویسنده فیلمنامه تا کجا مجاز به دست بردن در متن اصلی است و مهم‌تر این که اتمسفر کلی که در ادبیات داستانی به شکل یک ارتباط خصوصی میان رمان و خواننده وجود دارد که بسته به تعداد خواننده جهانی متفاوت و ذهنی را ایجاد می‌کند، چقدر می‌تواند تصویری نزدیک به ذهن مخاطب را ایجاد و باور او را به دست بیاورد؟
اگر اصلی ترین شکل اقتباس را در فهم و ایجاد همان اتمسفر نگاه نویسنده بدانیم، آیا آن چه در هنگام خواندن رمان به صورت شخصی برای خواننده ایجاد می‌شود در مواجهه با نسخه تصویری و اتمسفر مد نظر نویسنده هم اتفاق می‌افتد؟ آن چه در دو قسمت نخست «سووشون» مشاهده کردیم کمتر چنین حسی را به ما عرضه می‌کند.
نکته دیگر این که بخشی از روایت متکی بر طراحی، تصویربرداری و بازی بازیگران و قطعا همه ابزارهای کارگردانی است. قضاوت در این خصوص را باید به پایان هر دو و مقایسه با رمان‌ها و در درجه دوم نظرات مخاطبان موکول کرد.
این مقدمه را از این جهت گفتم که گاهی یک رمان به واسطه نواندیشی و هنر نویسنده همانند «سووشون» می‌تواند به اثری شاخص در ادبیات بدل شود و گاهی ممکن است تجربه تصویری نه تنها نتواند ارزش‌های رمان را عیان‌تر که باعث زیر سوال رفتن اثر شود.

اما «سووشون» از همان ابتدای امر دچار حواشی متعددی بود، از آسیب رساندن به میراث فرهنگی و باغ عفیف آباد گرفته تا بودجه کلانی که در پست ساخت سریال بود و… .
آن چه اما در قسمت اول و دوم عیان است این است که توقعاتی که نسبت به داستان و کارگردانی و بازیگری وجود داشت محقق نشده است. قسمت نخست شدیداً دچار اضافه گویی‌های بسیار است، حرکات بی‌دلیل دوربین که به خلق میزانسن منجر نمی‌شود در کنار بازی و لهجه نه چندان دلنشین بازیگران اصلی باعث می‌شود تا قسمت اول آن طور که باید نتواند اتمسفر مورد نظر داستان سیمین دانشور را به مخاطب عرضه کند. در حالی که برگ برنده خود رمان همین اتمسفری است که از لابه لای کلمات به ذهن مخاطب رسوخ می‌کند. حتی در زمینه تصویر هم مشخص نیست چرا دوربین روی دست هم در زمان نشان دادن فضای ذهنی شخصیت زری استفاده می‌شود که به شخصیت و فضا مرتبط است و هم در برخی از صحنه های عادی از ارتباط بقیه آدم ها که عملا هیچ دلیل محتوایی و روانی ندارد و فضای تاریخی را هم تحت الشعاع قرار می‌دهد. یا دیالوگ‌های اولیه در عروسی، معرفی شخصیت‌ها و یا حتی صحنه خلوت یوسف و زری تبدیل به ارائه مختصات شعاری شخصیت و فرو کردن آن به ذهن بیننده می‌شود به جای آن که بتواند غیر مستقیم آدم‌هایش را معرفی کند.
در مورد بازیگران و شیوه کاری آبیار احتمالا بسیار نوشته خواهد شد و قطعا موافقان و مخالفان بسیاری را هم در ادامه پیدا می‌کند، اما این که بتواند در تاریخچه ذهنی مخاطب به عنوان اثری ماندگار و تأثیرگذار ثبت شود را باید دید و منتظر ماند.
اما نکته مهم در سریال «سووشون» جای دیگری است که احتمالا بسیار کم در موردش خواهید شنید. حضور بازیگران توانمند فیلم و تئاتر استان فارس، کسانی که سال ها خاک صحنه خورده‌اند، اما به دلیل شرایط و همان تمرکزگرایی بر پایتخت و این که تن به مهاجرت نداده‌اند همیشه در حاشیه قرار داشتند و از بازی آن ها برای نخستین بار شگفت زده خواهید شد. بازیگران جوان تا میانسالی که هر کدام کوله باری از تجربه‌های تصویری را بر دوش دارند و هر بار در هر فیلم و سریالی که در شهر و استان‌شان ساخته می‌شود باید شاهد ستارگان و سلبریتی‌ها برای نقش‌های اصلی باشند در حالی که در بهترین حالت سهم‌شان بازی در نقش‌های کوتاه و مکمل آن هم یا با دستمزدهایی چندین برابر کمتر از تهران و یا به صورت افتخاری در پروژه هایی است که در شهرستان ها و استان ها تصویربرداری و تولید می شود، است.
این اولین بار نبوده و آخرین بار هم نخواهد بود، که همان نگاه از بالا به پایینی که حرمت بازیگر شهرستانی که نه نیاز به هزینه رفت و آمد و پرواز و نه نیاز به اسکان و هتل دارد را در نظر نمی‌گیرد و تصور می‌کند باید از خدایشان باشد روبروی فلانی‌ها بازی می‌کند. در حالی که به دلیل مکان، زمان قصه و لهجه دشوار شیرازی که متکی بر هجای آوایی خاص است و در هر منطقه شیراز تفاوت‌های بسیار دارد، قطعا امکان استفاده بهتر از این پتانسیل انسانی وجود داشته که متأسفانه توسط گروه تهیه و تولید نادیده گرفته شده است.
لهجه شیراز در مرکز شهر با محله سعدی یا دروازه کازرون یا قصرالدشت تفاوت‌های بسیاری دارد، که تنها از طریق شنیدن قابل فهم است، حتی لهجه قدیمی در شیراز با دهه ۵۰ و ۷۰ و امروز هم متفاوت است. صرف چسباندن اشتباه یک «او» به ته هر کلمه یا استفاده از چند کلام قدیمی، لهجه‌ها شیرازی نمی‌شود. البته تلخی ماجرا آن جاست که برخی سلبریتی‌هایی که خاک صحنه نخورده‌اند حتی پس از حضور در این شهر و دیدار با مردمان و داشتن مربی لهجه نه تنها تلاشی برای بهتر ادا کردن لهجه نمی‌کنند بلکه به جای آن که سفیر مردمان این شهر شوند در برنامه‌های تلویزیونی لب به تمسخر رفتار این مردم می‌گشایند. مردمی که در تاریخ پر فراز و نشیب ایران همواره به مهمان نوازی، خونگرمی و مناعت طبع شهره بوده‌اند و تلاش کرده‌اند خیام وار حال را به آینده‌های نیامده ترجیح دهند و از زندگی لذت ببرند.

قصدم گله گذاری نیست، احتمالا بسیاری از افراد در زمان حضور و قبول پروژه در مورد دستمزد اعتراض هم کرده‌اند و یا برخی قطعا نپذیرفتند و حاضر نشدند سابقه فعالیت خود را ارزان بفروشند، اما مسئله اصلی این جاست که تا کجا باید این راه و مسیر ادامه پیدا کند. اتفاقی که پیش‌تر در سطح کوچک‌تر در سایر پروژه‌های ساخته شده توسط گروه‌های فیلم و سریال در شیراز اتفاق افتاده و تأسف بار‌تر این که دلالیسم موجود در هنر سینما و سریال در همه جا دست هایش را گسترانده است و گاهی خودی‌ها را مسئول این رفتار می‌کند تا از حاشیه‌ها بکاهد. آن چه در گفت و گو با بازیگران و هنروران استان ها طی این سال ها شنیده ام این است که همواره دستمزدهایی که برای چندین ماه کار برای بازیگران حرفه‌ای شهرستان و هنروران حرفه‌ای در نظر گرفته شده در حد دو روز دستمزد هنروران در تهران هم نیست. آن چه نصیب شهرستان ها می‌شود اندک و ناچیز است تا با کمترین هزینه بهترین بازی‌های از سر صدق و عشق نصیب آن آثار شود.

دانستن این موارد احتمالا برای بخشی از مخاطبان جذاب خواهد بود که بدانند آن بازیگر نوجوان یا سپید مویی که در این مجموعه‌ها برای نخستین بار می‌بینید پیش از حضور در سریال، سال ها در استان و شهرستان خود خون دل‌ها خورده و رنج‌های بسیاری کشیده و برخی بازیگران اصلی صحنه‌های تئاتر این استان هستند نه آدم‌هایی ساده دل و عشق تصویر که بی‌ هیچ پیشینه‌ای و تنها از سر علاقه یا دیدن فلان سلبریتی پایشان به این پروژه‌ها کشیده شده است.
«سووشون» محلی ویژه برای قضاوت پیرامون بازیگران نقش دوم و سومی است که گاهی گوی سبقت را از نقش‌های اول در بازی می‌ربایند چرا که دارای تجربه و دانشی به نام هنر نمایش هستند.
فقط امیدوارم بعد از دیدن و لذت بردن از بازی این هنرمندان در پایان هر قسمت تیتراژ را قطع نکنید و نام این افراد را به یاد بسپارید. نام‌هایی که هر کدام به گستره هنر این سرزمین فعالیت داشته‌اند و به دلیل همان معضل مرکزگرایی تاریخی همواره در حاشیه قرار دارند.

vaghte cinema

اخبار مرتبط

اعلام جزییات دقیق مراسم وداع و تشییع زنده‌یاد ناصر تقوایی

جزییات مراسم وداع و تشییع زنده‌یاد ناصر تقوایی اعلام شد. به گزارش…

چهار فیلم سینمایی پروانه نمایش گرفتند

شورای بازبینی فیلم‌های سینمایی با صدور پروانه نمایش چهار فیلم موافقت کرد.…

دیدگاهتان را بنویسید