«وقت سینما»/ البرز کوشیار؛ «اجل معلق» با تمام خوب و بدش تمام شد. از این سریال مانده یادآوری کلی خاطره و اتفاق خندهدار؛ لعنتهای بانمک غلام (عباس جمشیدیفر) بر بند بند سلولها و محل جوانه زدن ناخن رفیقش داود (رضا عطاران) یا سر سلامتی دادنش روی میز قهوهخانه به تابلوی ورود ممنوع که عمری یک پا ایستاده تا ما خلاف نرویم!
دوز و کلکها، زبل بازیها و سوءاستفادههای داود از فرصتی که برای زندگی دوباره به دست آورده و تلاشش برای عاقبت بخیری در نهایت ماجرا. واکنشهای جالب و متنوع فرشته مرگ (بهزاد خلج) در مواجهه با رفتارهای جنس بشر و شکل ارتباطاتش با عالَم بالا.
سریال عادل تبریزی به نویسندگی حمزه صالحی، مجموعهای عامهپسند بود که داستان ساده و سرراستش را مبتنی بر الگوهای جواب داده و فرمولی آزمایش شده روایت کرد. سالها پیش در فیلم «اخلاقتو خوب کن»، خود عطاران در فضایی مشابه نقش فرشته مرگ را بازی کرده بود و این بار دوشادوش او ناگزیر شد موقعیتی دیگر را تجربه کند.
«اجل معلق» در عین جذابیتهایش برای مخاطب عام از شکل شوخیها گرفته تا اتمسفر فانتزی و ماورایی با تأکیداتش بر مفاهیم انسانی و اصل دینی معاد در زیر لایه روایت، سریالی متوسط ارزیابی شد.
مجموعهای که در بعضی قسمتها ریتم خود را از دست میداد. گاه گرفتار سکانسهای طولانی و بدون کارکرد با کمترین میزان شوخی و انبوهی داد و فریادهای حوصله سر بر میشد. چنان که باید از ستارهای مثل رضا عطاران بهرهگیری نکرد و شوخیهای به اصطلاح عطارانی در این کار یا درنیامد و یا مجالی برای ارائه پیدا نکرد.
همچنین بازیهای اغراقآمیز و گل درشت بعضی از بازیگران بویژه مجید یاسر یا دیگر کاراکترهای فرعی در اغلب لحظات، روند سریال را به بیراهه برد و در مجموعه بازیها نامتناسب به نظر رسید.
در هر حال طرفداران این سریال تا آخرین قسمت به آن وفادار بودند و پای داستانش نشستند و از شخصیتهای کار لذت بردند.
ضمن اینکه در قسمت آخر و با به هوش آمدن دوباره شخصیت داود به کمک ابلیس (امیر تشکر) ظاهراً باید در انتظار سری جدیدی از این سریال در آینده باشیم.
کسی چه میداند، شاید در سری بعدی داود مثل افسانه آلمانی «دکتر فاوست»، ناچار شود روحش را به شیطان بفروشد!
برای «وقت سینما» از کم و کیف این سریال بنویسید و اینکه آیا علاقه دارید تا سری جدید احتمالی آن را تماشا کنید یا خیر.