صفحه اصلی > اجتماعی و نقد و یادداشت : مرور انتقادی بر مقاله «تأثیر رسانه‌های اجتماعی بر سلامت روان»

مرور انتقادی بر مقاله «تأثیر رسانه‌های اجتماعی بر سلامت روان»

علی جبارزاده نویسنده و کارگردان سینما و دانشجوی دکترای رشته علوم ارتباطات اجتماعی دانشگاه تهران با انتشار یادداشتی مروری انتقادی بر مقاله «تأثیر رسانه‌های اجتماعی بر سلامت روان» نوشته نیلوفر نصرتی، سهند سخایی و رویا رضایی (۲۰۲۱) داشته است.

در ادامه یادداشت این نویسنده و کارگردان را می خوانید: مقاله «تأثیر رسانه‌های اجتماعی بر سلامت روان» با وجود ارائه مروری قابل قبول بر پیامدهای روان‌شناختی فردی استفاده از رسانه‌های اجتماعی، از منظر نظری و روش‌ شناختی با کاستی‌های جدی مواجه است. نقد حاضر استدلال می‌کند که مقاله به دلیل فقدان عمق نظری در علوم ارتباطات، غفلت از تحلیل ساختاری (شامل اقتصاد سیاسی پلتفرم‌ها و معماری الگوریتمی) و نادیده گرفتن بافتار فرهنگی، تحلیلی تقلیل‌گرایانه و سطحی از پدیده‌ای چند وجهی ارائه می‌دهد. این نقد با استناد به نظریه‌های انتقادی رسانه و مطالعات فرهنگی، نشان می‌دهد که درک جامع این موضوع مستلزم فراتر رفتن از آسیب‌شناسی فردی و پرداختن به ریشه‌های سیستمی پدیده، یعنی منطق «سرمایه‌داری نظارتی» (زوبوف، ۲۰۱۹) و «اقتصاد توجه» (وو، ۲۰۱۶) است که ذاتاً به طراحی‌های مضر برای سلامت روان منجر می‌شوند.
واژگان کلیدی: رسانه‌های اجتماعی، سلامت روان، سرمایه‌داری نظارتی، اقتصاد توجه، مطالعات فرهنگی، نظریه انتقادی.
۱. مقدمه
رابطه میان رسانه‌های اجتماعی و سلامت روان به یکی از محورهای اصلی پژوهش و گفتمان عمومی در دهه اخیر بدل شده است. مقاله «تأثیر رسانه‌های اجتماعی بر سلامت روان: یک بررسی انتقادی» تلاشی است در جهت تبیین این رابطه پیچیده. نویسندگان در این مقاله به درستی به مفاهیم روان‌شناختی مهمی چون نظریه مقایسه اجتماعی، اضطراب، افسردگی و تأثیرات آن بر تصویر بدن اشاره کرده‌اند. با این حال، این نوشتار استدلال می‌کند که مقاله مذکور، علی‌رغم نیت قابل تقدیر، در سطح توصیف پیامدهای فردی باقی مانده و از تحلیل انتقادی و ریشه‌ای علل ساختاری بازمانده است.
این نقد با اتخاذ رویکردی از منظر علوم ارتباطات و مطالعات انتقادی، در سه بخش به ارزیابی مقاله می‌پردازد: نخست، نقاط قوت و ضعف مقاله از منظر روش‌شناختی و نظری بررسی می‌شود. دوم، شکاف‌های تحلیلی کلیدی مقاله، یعنی غیبت تحلیل اقتصادی – سیاسی و فرهنگی، مورد واکاوی قرار می‌گیرد. در نهایت، نتیجه‌گیری نشان خواهد داد که چگونه یک تحلیل ارتباطی می‌تواند به درکی عمیق‌تر و جامع‌تر از این پدیده منجر شود.
۲. ارزیابی روش‌شناختی و نظری
یک اثر علمی پیش از هر چیز با روش‌شناسی و چارچوب نظری خود ارزیابی می‌شود. مقاله نصرتی و همکاران در این دو حوزه بنیادین با ضعف‌های مشهودی روبروست.
۲.۱. نقاط قوت و ضعف ساختاری
نقطه قوت اصلی مقاله، گردآوری و مرور مجموعه‌ای از مفاهیم روان‌شناختی است که در ادبیات عمومی موضوع به کرات تکرار شده‌اند. مقاله مورد نقد به درستی به مفاهیمی چون نظریه مقایسه اجتماعی (فستینگر، ۱۹۵۴)، ترس از جاماندن (FOMO) و نقش سیستم پاداش دوپامین اشاره می‌کند (نصرتی و همکاران، ۲۰۲۱، صص. ۲-۳) که این مفاهیم، پایه‌ای برای فهم مکانیسم‌های فردی فراهم می‌آورند. این ساختار به خواننده غیر متخصص اجازه می‌دهد تا با ابعاد کلی موضوع آشنا شود.
با این حال، مقاله از منظر روش‌شناختی دچار ابهام است. نویسندگان مقاله خود را یک «بررسی انتقادی» (critical examination) نامیده‌اند، اما هیچ اشاره‌ای به روش‌شناسی مشخصی برای این بررسی (مانند مرور نظام‌مند یا فراتحلیل) نکرده‌اند. این عدم شفافیت، اعتبار یافته‌ها را زیر سؤال برده و امکان ارزیابی علمی فرآیند انتخاب و تحلیل منابع را از خواننده سلب می‌کند.
ضعف دیگر، کیفیت و قدمت برخی منابع است. برای مثال، استناد به کتابی با عنوان «بازاریابی فیسبوک: یک ساعت در روز» (ترداوی و اسمیت، ۲۰۱۰) در یک مقاله علمی که به دنبال تحلیل انتقادی است، نشان از عدم دقت در گزینش منابع آکادمیک دارد. حوزه مطالعات رسانه‌های اجتماعی به شدت پویاست و عدم استفاده از پژوهش‌های جدیدتر و نظریه‌های بنیادین ارتباطی، تحلیل را سطحی و تاریخ‌ گذشته می‌سازد.
۲.۲. فقدان عمق نظری در علوم ارتباطات
مهم‌ترین ضعف مقاله، غیبت کامل چارچوب‌های نظری انتقادی در حوزه علوم ارتباطات و رسانه است. تحلیل تأثیرات یک رسانه بدون ارجاع به نظریه‌پردازان این حوزه، مانند تحلیل یک بیماری بدون دانش پزشکی است. مقاله از مفاهیم بنیادینی که برای فهم پدیده ضروری هستند، غفلت کرده است:
● جبرگرایی فناورانه در برابر برساخت‌گرایی اجتماعی: مقاله به طور ضمنی رویکردی جبرگرایانه دارد و فناوری را نیرویی مستقل با تأثیرات یکسان بر همگان می‌پندارد. در حالی که رویکردهای ارتباطی بر تعامل میان فناوری و بافتار اجتماعی – فرهنگی تأکید دارند (بایم، ۲۰۱۵).
● اقتصاد سیاسی رسانه‌ها: این رویکرد تحلیلی، که بر مطالعه روابط قدرت حاکم بر تولید، توزیع و مصرف منابع ارتباطی تمرکز دارد (مسکو، ۲۰۰۹)، در مقاله غایب است. مقاله صرفاً به «کسب درآمد» پلتفرم‌ها از طریق تبلیغات اشاره‌ای گذرا می‌کند (نصرتی و همکاران، ۲۰۲۱، ص. ۲)، اما این اشاره را به یک تحلیل ساختاری از مدل کسب‌وکار آن‌ها پیوند نمی‌زند.
● مطالعات فرهنگی: این حوزه بر نقش محوری فرهنگ در تولید و تفسیر معنا تأکید دارد و استدلال می‌کند که رسانه‌ها صرفاً پیام‌ها را منتقل نمی‌کنند، بلکه عرصه‌ای برای بازنمایی و به چالش کشیدن هنجارهای فرهنگی هستند (هال، ۱۹۹۷). مقاله تأثیرات رسانه‌ها را جهان‌شمول فرض کرده و به نقش تعیین‌کننده فرهنگ در نحوه استفاده و تفسیر پیام‌ها بی‌توجه است.
این غیبت‌ها باعث شده است که مقاله در سطح «چه چیزی اتفاق می‌افتد» (افزایش اضطراب) باقی بماند و به پرسش بنیادین «چرا این اتفاق می‌افتد» پاسخ ندهد.
۳. شکاف‌های تحلیلی: غیبت ساختار و فرهنگ
نقد اصلی بر مقاله نصرتی و همکاران این است که با تمرکز صرف بر روان‌شناسی فردی، دو نیروی اصلی شکل‌ دهنده به پدیده را نادیده گرفته است: منطق اقتصادی پلتفرم‌ها و بستر فرهنگی کاربران.
۳.۱. غیبت تحلیل اقتصادی: کالبدشکافی ماشین سود
ویژگی‌های آسیب‌زای رسانه‌های اجتماعی (مانند اسکرول بی‌پایان، اعلان‌های مداوم، و الگوریتم‌های رادیکال‌کننده) نقص‌های طراحی نیستند، بلکه پیامدهای منطقی مدل کسب‌ و کار آن‌ها هستند. شوشانا زوبوف (۲۰۱۹) این مدل را «سرمایه‌داری نظارتی» (Surveillance Capitalism) می‌نامد. در این مدل، تجربیات انسانی به داده تبدیل شده، تحلیل می‌شوند و برای پیش‌بینی و کنترل رفتار کاربران به فروش می‌رسند. سوخت این ماشین، «توجه» کاربر است.
پلتفرم‌ها در یک «اقتصاد توجه» (Attention Economy) بی‌رحمانه برای تصاحب زمان و تمرکز ما رقابت می‌کنند (وو، ۲۰۱۶). در این رقابت، هر تکنیکی که بتواند کاربر را حتی برای چند ثانیه بیشتر در پلتفرم نگه دارد، یک مزیت رقابتی محسوب می‌شود. بنابراین، طراحی‌های اقناعی که از آسیب‌پذیری‌های روان‌شناختی ما بهره‌برداری می‌کنند، به ابزار اصلی کسب سود تبدیل شده‌اند (آیال، ۲۰۱۴). مقاله نصرتی و همکاران (۲۰۲۱) با نادیده گرفتن این منطق اقتصادی، قادر به تبیین ریشه‌ای چرایی وجود این ویژگی‌های مضر نیست و در نتیجه، تحلیل آن از سطح توصیف علائم فراتر نمی‌رود. الگوریتم‌ها نه برای بهزیستی ما، بلکه برای به حداکثر رساندن «تعامل» (engagement) بهینه شده‌اند و تحقیقات نشان می‌دهد که محتوای هیجانی، تفرقه‌افکن و منفی، تعامل بیشتری برمی‌انگیزد (بریور و همکاران، ۲۰۲۱).
۳.۲. غیبت تحلیل فرهنگی: جهان‌شمولی کاذب
مقاله با فرض تأثیرات یکسان رسانه‌های اجتماعی بر همگان، از نقش تعیین‌کننده فرهنگ غفلت می‌کند. تنها اشاره به این موضوع، جمله کلی «ما به‌ عنوان مردمان خاورمیانه اکنون بهتر با جهان ارتباط برقرار می‌کنیم» (نصرتی و همکاران، ۲۰۲۱، ص. ۱) است که فاقد هر گونه تحلیل جامعه‌شناختی است.
پژوهش‌های متعدد نشان داده‌اند که ابعاد فرهنگی، به‌ ویژه تمایز میان فردگرایی و جمع‌گرایی، تأثیر معناداری بر الگوهای استفاده و پیامدهای روانی رسانه‌های اجتماعی دارد (مارکوس و کیتایاما، ۱۹۹۱). در فرهنگ‌های جمع‌گرا مانند ایران، رسانه‌های اجتماعی ممکن است بیشتر برای تقویت پیوندهای گروهی و خانوادگی به کار روند که می‌تواند به افزایش حمایت اجتماعی منجر شود (اوه و کوان، ۲۰۱۸)، اما از سوی دیگر، همین ساختار جمع‌گرا می‌تواند فشار برای همرنگی و مقایسه اجتماعی را در چارچوب هنجارهای گروهی تشدید کند.
برای مثال، مطالعات انجام شده در ایران نشان می‌دهد که پلتفرم‌هایی مانند اینستاگرام چگونه به ابزاری برای ترویج استانداردهای زیبایی جهانی شده تبدیل شده و حتی با وجود هنجارهای فرهنگی مانند حجاب، بر تصویر بدن زنان تأثیر منفی گذاشته‌اند (ذاکری و همکاران، ۱۳۹۶). یک تحلیل دقیق باید این پویایی‌های فرهنگی پیچیده را در نظر بگیرد، امری که مقاله مورد نقد به طور کامل از آن غافل است.
۴. نتیجه‌گیری
مقاله «تأثیر رسانه‌های اجتماعی بر سلامت روان: یک بررسی انتقادی» یک نقطه شروع مناسب برای آشنایی با پیامدهای روان‌شناختی این پدیده است، اما به عنوان یک تحلیل انتقادی علمی، به ویژه از منظر علوم ارتباطات، ناقص و ناکافی است. ضعف‌های اصلی مقاله عبارتند از:
1. فقدان روش‌شناسی شفاف و استفاده از منابع غیرآکادمیک.
2. فقر نظری و عدم استفاده از چارچوب‌های تحلیلی علوم ارتباطات و مطالعات انتقادی رسانه.
3. نادیده گرفتن کامل اقتصاد سیاسی پلتفرم‌ها و منطق سرمایه‌داری نظارتی که ریشه اصلی طراحی‌های مضر است.
4.. غفلت از بافتار فرهنگی و ارائه تحلیلی جهان‌شمول و تقلیل‌گرایانه.
در نهایت، مقاله به جای یک «بررسی انتقادی»، به یک «مرور توصیفی» از علائم روان‌شناختی شباهت دارد. یک تحلیل انتقادی واقعی باید زنجیره علی را به صورت کامل ترسیم کند: این زنجیره از اقتصاد سیاسی (مدل کسب‌ و کار) آغاز می‌شود، به طراحی فناورانه (معماری الگوریتمی) می‌رسد، در بافتار فرهنگی خاصی عمل می‌کند و در نهایت به پیامدهای روان‌شناختی منجر می‌شود. مقاله نصرتی و همکاران (۲۰۲۱) تنها به حلقه آخر این زنجیره پرداخته و از تحلیل ریشه‌های ساختاری آن بازمانده است. بنابراین، هر چند این مقاله می‌تواند به عنوان مدخلی برای بحث عمل کند، اما برای درک عمیق و سیاست‌گذاری مؤثر در این حوزه، نیازمند تحلیل‌های بسیار جامع‌تر و انتقادی‌تری هستیم.

منابع
ذاکری، م.، برجعلی، ا.، و صابری، ه. (۱۳۹۶). نقش شبکه‌های اجتماعی مجازی در مقایسه اجتماعی و نارضایتی از تصویر بدنی در دانشجویان دختر. فصلنامه زن و جامعه ۱۲۷-۱۴۶.
هال، اس. (ویراستار). (۱۹۹۷). بازنمایی: بازنمایی‌های فرهنگی و کردارهای دلالت‌گر. سیج.
آیال، ان. (۲۰۱۴). قلاب: چگونه محصولاتی بسازیم که عادت ایجاد می‌کنند. پورتفولیو/پنگوئن.
بایم، ان. کی. (۲۰۱۵). زندگی شخصی در جمع: رسانه‌های اجتماعی و ماهیت اجتماع. انتشارات دانشگاه نیویورک.
بریور، جی.، گلان، ال. ام.، گس-وارون، ای.، و ووگلستاین، جی. تی. (۲۰۲۱). آیا الگوریتم‌های توصیه‌گر یوتیوب محتوای افراطی را ترویج می‌کنند؟ شواهد حاصل از داده‌های مشاهده‌ای. مجموعه مقالات
فستینگر، ال. (۱۹۵۴). نظریه فرآیندهای مقایسه اجتماعی. روابط انسانی ۱۱۷-۱۴۰.
مارکوس، اچ. آر.، و کیتایاما، اس. (۱۹۹۱). فرهنگ و خود: دلالت‌هایی برای شناخت، هیجان و انگیزه. مرور روان‌شناختی
نصرتی، ن.، سخایی، س.، و رضایی، ر. (۲۰۲۱). تأثیر رسانه‌های اجتماعی بر سلامت روان: یک بررسی انتقادی. مطالعات اجتماعی – فضایی
اوه، اچ. جی.، و کوان، کی. اچ. (۲۰۱۸). آیا فرهنگ مهم است؟ بررسی تفاوت‌های فرهنگی در استفاده از رسانه‌های اجتماعی و بهزیستی بین ایالات متحده و کره جنوبی. کامپیوترها در رفتار انسان ۲۸۶-۲۹۳.
ترداوی، سی.، و اسمیت، ام. (۲۰۱۰). بازاریابی فیسبوک: یک ساعت در روز. جان وایلی و پسران.
وو، تی. (۲۰۱۶). بازرگانان توجه: تسخیر حماسی ذهن مدرن. آلفرد ای. ناپف.
زوبوف، اس. (۲۰۱۹). عصر سرمایه‌داری نظارتی: مبارزه برای آینده‌ای انسانی در مرز جدید قدرت. پابلیک‌افرز.

برای مطالعه مقاله نقد شده می توانید به لینک زیر مراجعه کنید:

https://soc.gpmsh.ac.ir/article_212042.html

vaghte cinema

اخبار مرتبط

نگاهی به سریال «محکوم»/ حبس نفس

«وقت سینما»/ البرز کوشیار؛ «محکوم» معطل نمی‌کند! همان قسمت اول میخ روایت…

دیدگاهتان را بنویسید