«وقت سینما»/ هادی داداشی: فیلمها که دارند خوب میفروشند. میلیون پشت میلیون و میلیارد پشت میلیارد. سریال پس سریال است که پلتفرمها بیرون میدهند. از شدت تراکم، نوبت اکران به فیلمها نمیرسد. تلویزیون هفتهای نیست که سریال جدید پخش نکند. در این شرایط لابد اوضاع خوش و خرم است.
بازیگران و عوامل تولید همینطور باید سر کار باشند. چرخ زندگیشان، روغن کاری شده مدام بچرخد. با این اخبار خوب، امروز که روز ملی سینماست هم قطعاً باید روز مبارکی باشد؛ اما خب! اوضاع اینطورها هم که بهنظر میرسد خوب نیست.
وقتی عواید گیشههای میلیاردری فقط نصیب چند نام بخصوصِ نظر کرده در سینما میشود و در کلیت، اتفاق مساعدی برای خیل عظیم اهالی سینما نمیافتد، قطعاً روز ملی سینما یک عنوان کم اهمیت در تقویم است. وقتی کمدیهای بیخاصیت پوچ و بیمزه سردمدار فروش بلیت میشوند، یعنی فاتحه این سینما را باید خواند.
وقتی مدیرعامل خانه سینما با بودجه ۱۴ میلیاردی، معتقد است «خانه سینما بنگاه کاریابی و بنگاه خیریه نیست»، چه امیدی میماند به بقیه! یا وقتی جایی مثل صندوق اعتباری هنر، جای رسیدگی به معیشت هنرمندان، خبر درگذشتشان را با آب و تاب رسانهای یا بلیت کنسرت تبلیغ میکند! یک بازیگرش توی هر فیلم و سریالی هست و خیلیها سالی یک کار هم بهشان نمیخورد. اینها یعنی چرخه ناسالم. بیعدالتی محض. نبود امنیت شغلی.
خودی و غیر خودی هم ندارد. در این شرایط بازیگری مثل جهانگیر الماسی هم میتواند از بیکاری ناله کند و بگوید هشتش گروی نهش است! شهاب حسینی معترض باشد که: «متأسفانه در سینمای ما مرز چندانی بین کمدی و هجو دیده نمیشود و آن چیزی که شاهد هستیم صرفاً پر کردن وقت تماشاگر و خارج کردن ذهنش از دغدغههای روزمره است». اکبر عبدی از خانهنشین شدن گروهی از بازیگران پیشکسوت در سینما گلایه میکند.
اینهاست قصه غمانگیز سینمای ما در این چند سال. غمانگیزتر هم میشود وقتی از زبان رئیس انجمن منتقدان و نویسندگان سینما بشنویم که بیش از نیمی از فعالان سینمای ایران در یک تا دو سال اخیر بیکار یا نیمه بیکار بودهاند!
با همه این تفاصیل، روز ملی سینما خیلی نباید مهم باشد. روزی است مثل بقیه روزها. زیر سایه تورم کمرشکن، بیکاری، دلار صد تومانی و کلی مصیبت و گیر و گرفتاری دیگر که ریخته سر این سینما و آدمها و مخاطبانش.
حالا که بودجهها، جاهای مهمتر از تأمین کار و معاش عموم سینماییها هزینه میشوند، روز ملی سینما چند من است!