پویا پارسامقام، کارگردان فیلم «فیگور» در نشست نمایش و نقد این فیلم در فرهنگسرای اندیشه گفت: اساسا علاقه من به سینما با تماشای اثار کیارستمی آغاز شد و این فیلمم چشمکی طولانی به این سینماست.
به گزارش رسیده، وی با بیان اینکه «من این فیلم را با زبانی که دوست داشتم ساختم» گفت: ارتباط پدر و پسر در «فیگور» برایم مهم بود، اقتباس متمرکز بر روایت ابراهیم اسماعیل(ع) استوار بود، نام فیلم کمک میکرد که بگویم هر کدام از شخصیتها فیگور و ژست هستند، مادر، فیگور مادر، پدر فیگور پدر و… است.
پارسامقام با تأکید بر نگاهش بر بدن ادامه داد: در این فیلم هر کس با سکوت و قاصله به دیگری نگاه میکند و این نشانهگذاریها و تأکیدات را در فیلم برای شخصیتها بارگذاری کردم.
وی افزود: من با داستانی مواجه بودم که هر گونه به آن نگاه میکردی برای ساختن یک ملودارم جگرسوز مناسب بود و من هر کاری کردم که از این تم فاصله بگیرم، سعی کردم خانوادهای بسازم که هر کدام با شغل و علاقهشان در کار رشد و پرورش و نگهداری هستند. پدر به دامداری، مادر به پرورش گیاه و خواهر به پرورش بدن، اما پسر خلاف این جریان حرکت میکند و بدنش در حال تحلیل رفتن است، اینها امکاناتی بود که با فاصله و از دور چیزی بگویم.
وی با اشاره به اینکه «فیگور» را ساختم تا به زبان سینمایی که علاقه دارم نزدیک شوم: سلیقه سینمایی من بر این اساس بود که شخصیت را طوری پیش ببرم که مخاطب حدس نزند در انتهای فیلم پدر چه می کند و این چیزی بود که مدت هفت سال باعث شد برای اکران منتظر بمانم،
وی ادامه داد: هدفم این بود که در حین تماشا نفهمیم پدر دیوانه است یا عاشق؛ من او را در مرز نگه داشتم، فیگوری از او ساختم که انگار پشتش چیزی نیست. یعنی پدر نقش پدر را بازی میکند، کار علی در فیلم درکپذیر نیست که مخاطب دنبال درک آن باشد.
«فیگور» درباره تلاش انسان برای پنهان کردن زخم و رنج زندگی است
در ادامه پریسا ساسانی، نویسنده و منتقد سینما گفت: «فیگور» فیلمی است درباره تلاش انسان برای پنهان کردن زخم و رنج زندگی که در فضای سینمای مستقل ایران ساخته شده است.
وی ادامه داد: این فیلم با اینکه با بودجه محدود ساخته شده و سعی کرده فیلمی در مسیر متفاوت از سینمای بدنه بسازد، اما آنگونه که باید در منطق روایی و قصهگویی موفق نبوده و بهنظر میرسد بار ساختار، درام و نتیجهگیری را که اساسا بر عهده کارگردانی و تدوین است؛ به عهده مخاطب گذارده است و یکی از جدیترین ایرادات فیلم «فیگور» به خط روایت و ریتم آن مربوط میشود.
وی افزود: نبود همخوانی شخصیتپردازی یکی از ضعفهای جدب «فیگور» بود، اما علی مصفا در قالب استاندارد همیشگی خود وارد شد. او استاد استفاده از سکوت به جای دیالوگ است. در «فیگور»، بسیاری از لحظههای کلیدی فقط با نگاه یا حرکتهای مینیمال او ساخته میشوند؛ مثلاً زمانی که احساس گناه میکند یا نمیداند چگونه با همسرش صحبت کند.
ساسانی تصریح کرد: از سوی دیگر کاراکتر علی در فیلم انسانی محتاط، خسته و درگیر گذشته است. بازی مینیمال و خونسرد علی دقیقاً با این فضا هماهنگ است و به باورپذیری نقش کمک میکند و بدون اغراق در اجرا، اضطراب، ترس یا پشیمانی شخصیت را با جزئیترین حرکات صورت یا حتی تپق زدن در کلمات منتقل میکند. این جنس بازی نیاز به مهارت بالایی دارد.
وی افزود: شخصیت پدر بیش از حد منفعل است و خود بازیگر هم تلاش نمیکند انرژی پنهان شخصیت را بیرون بکشد. همین باعث میشود در برخی سکانسها بازیاش کسلکننده یا بیرمق به نظر برسد. مصفا معمولاً در بازیاش از انفجار احساسی پرهیز میکند، که گاهی خوب است، اما در فیگور، جاهایی هست که تماشاگر انتظار دارد واکنش عاطفیتری ببیند، اما نمیبیند. این موضوع باعث فاصله گرفتن احساسی مخاطب از شخصیت شد.
این منتقد گفت: فیلم گرچه از سینمای متفاوتی چون عباس کیارستمی، که کارگردان به آن تأکید دارد، دور بود؛ اما در صورت ادامه مسیر میتواند در مسیر سینمای مستقل ایران گام بردارد.
«فیگور»، استعارهای از زیست در دل اجبارهای پنهان و نقشهاییست که ما را شکل میدهند
محسن سلیمانیفاخر، نویسنده و کارشناس سینما نیز گفت: نکته قابل تأمل در پوستر فیلم، نحوه نوشتن عنوان آن است؛ جایی که واژه «فیگور» به صورت دوپاره و جداگانه یعنی «فی» و «گور» درج شده است. این جداسازی، صرفاً یک انتخاب گرافیکی نیست، بلکه بهنظر میرسد حامل یک بار معنایی و چند لایه است که در امتداد روح فیلم عمل میکند.
وی افزود: ترکیب فی – گور میتواند به صورت استعاری به معنای «در گور» یا زیستن در گور تعبیر شود و این دقیقاً با وضعیت روانی و اجتماعی شخصیتهای فیلم همراستاست. کاراکترهایی که در نوعی مرگ نمادین، تنهایی جمعی و فروپاشی درونی زیست میکنند.
سلیمانیفاخر همچنین با اشاره به جنبههای زبانشناختی و بصری اثر ادامه داد: در زبان انگلیسی، واژه figure به معنای ژست بدنی یا نقش اجتماعی است، اما در اینجا، جداسازی واژه باعث ایجاد ابهام و تعلیق معنایی شده که مخاطب را درگیر میکند. این تعمد در طراحی، ما را با فیلمی مواجه میکند که از ابتدا قصد دارد مرز میان نقش و واقعیت، ظاهر و باطن را به چالش بکشد.
او تأکید کرد: گسست در کلمه «فیگور» تمثیلی از گسست فرهنگی و هویتی در جامعه ماست؛ جامعهای که در آن پیوندهای معنایی و نقشهای اجتماعی در حال فروپاشیاند. چنین جزئیاتی در طراحی، نشانهای است از پیوند هوشمندانه میان بیان بصری و مضمون روانی فیلم.»
سلیمانیفاخر با اشاره به یکی از کلیدیترین مضامین فیلم گفت: «فیگور» نه تنها ژستی فیزیکی، بلکه استعارهای از نقشهایی است که انسان در مناسبات اجتماعی ناچار به ایفای آنهاست. این «نقشپوشی» در روایت فیلم، گاه آگاهانه و گاه ناگزیر است؛ شخصیتها مجبورند در جهانی سراسر نظارت، قضاوت و هنجار، بازیگر نقشهایی باشند که الزاماً با درونشان یکی نیست. فیلم به درستی این پرسش را پیش میکشد که: تا کجا میتوان نقش بازی کرد، بیآنکه به دروغ بدل شد؟
وی در پایان گفت: خوانش من از فیلم، نگاهی جامعهشناسانه است. این روایت را میتوان با نظریههای گافمن درباره «نمایش اجتماعی» تطبیق داد. جایی که فرد، نه آنطور که هست، بلکه آنگونه که باید باشد، بازتولید میشود. «فیگور» در این معنا، استعارهای از زیست در دل اجبارهای پنهان و نقشهاییست که ما را شکل میدهند.