«وقت سینما»/ دنیا رضایی: پخش سریال ۳۰ قسمتی «مهمانکُشی» با توجه به اخباری که درباره زمان تولید حدود ۱۳ ماهه آن شنیده میشود و ارزیابی آنچه روی آنتن رفته، نشان از آن دارد میتوان با مدیریت بودجه و هدایت جریان ساخت، از هزینهتراشیهای بیمورد جلوگیری کرد. کاری مطابق با استانداردهای مرسوم ارائه داد و ریسکپذیر بود. نقاط قوت را تقویت کرد و کاستیها را مورد مداقه قرار داد. به ویژه وقتی بدانیم امروز در تراکم تولید محصولات نمایشی، کستینگ خود بدل به یک دغدغه جدی برای سازندگان شده. در واقع اغلب چهرهها در فیلمها و سریالهای تلویزیونی یا پلتفرمی مشغول هستند و برای یافتن بازیگران شاخص جهت نقشهای اصلی، باید کلی کاوش کرد.
در این میان اما ترکیب متنوع گروه بازیگران سریال جدید شبکه یک، در عین برخی انتقادها که به کلیت کار وارد است، لحظاتی را خلق کرده که ظرفیتهای بالای بازیگری آن را به رخ میکشد. نکته مهم همگونی ترکیب بازیگران در اغلب لحظات این درام تاریخی – مذهبی است که به مدد حضور چهرههای مجرب و کنترل کارگردان، بازیها در راستای فضای قصه شکل گرفته و تداوم یافتهاند.
ضمن اینکه به دلیل اتکای بالای فیلمنامه به عنصر دیالوگ، نیاز به تبحر بازیگران در ایجاد ریتم مناسب بازی و میمیک دقیقی بوده تا روایت از نفس نیفتد و محتوای مورد نظر، درست منتقل شود.
«مهمانکُشی» به کارگردانی احمد کاوری و تهیهکنندگی محمدکامبیز دارابی که این روزها آخرین قسمتهای خود را روی آنتن میبیند، تلاشی مشهود برای تابوشکنی و ایدهپردازی در سریالهای مذهبی است. به این معنا که هم در ساختار اثر، هم درونمایه و هم ترکیب بازیگران کوشیده شده تا به روال همیشگی سریالهای تلویزیون عمل نشود.
درباره بازیگران، محول کردن نقش محوری سریال به چهره ناآشنایی مثل بهراد محمدی که از تئاتر آمده، برای «مهمانکُشی» چالش بزرگی بوده. محمدی هر چند همچنان در صحنههایی برای عینی کردن درونیات شخصیت «مسلم بن عقیل» با کم تجربگی در عرصه تصویر دست و پنجه نرم میکند، اما به نظر با پیشرفت تولید، خود را با نقش عجین دیده. نگاه کنید به لحظات بازی مشترک او با چهرههای مجربی مثل حسام منظور در نقش ابن زیاد یا بهرام ابراهیمی در نقش معاویه که رویاروییشان به ویژه به دلیل ماهیت و خاستگاه متقابل کاراکترها، از موضع تقابل بوده و محمدی به سهم و بنا بر پتانسیل خود، حضوری متقاعد کننده در این سکانسها دارد. همچنین انتخاب چهرههایی مثل لیلا اوتادی، پژمان بازغی، امیررضا دلاوری، سیامک صفری، رامین ناصرنصیر، امین میری، شهرام قائدی، پویا امینی، بهنام شرفی، ایوب آقاخانی، میلاد میرزایی، علی باقری، افشین سنگچاپ یا علی دهکردی که عموماً در درامهای شهری دیده شدهاند، برای ایفای نقشهای تاریخی نوآوری قابل اعتنای «مهمانکُشی» بوده است. بازیهایی که در خدمت اتمسفر تاریخی است و از روال آشنای امروزی فاصله گرفتهاند.
در زمینه کارگردانی نیز کاوری با نظارت دارابی که سالها مجری طرح و مدیر تولید سریالهای پربیننده تلویزیونی بوده و تهیهکنندگی سریال پرمخاطبی مثل «افرا» را به عهده داشته، قابهایی شکیل گرفته و بازیگران را به شیوهای هدایت کرده که قالب مألوف شهری خود را بشکنند. او برای تصویری کردن فیلمنامه دیالوگ محور خود به تقطیع نماها روی آورده و در تدوین با شکستن سکانسها، برای اثر گذاشتن بر ضرباهنگ و متعادل کردن آن، تمهیداتی اندیشیده.
«مهمانکُشی» در بخش طراحی گریم و لباس هم نوآوریهایی داشته است. داریوش صالحیان در گریمها با توجه به در دست نبودن تصویری از کاراکترهای شخصیتهای صدر اسلام، به گفته خودش بیشتر تمرکز را روی تحلیل شخصیتها از دل فیلمنامه و صحبتها با نویسنده و کارگردان و تهیهکننده گذاشته تا به تصویر روشنی برسد. گریمها اغلب باورپذیر و منطبق با ماهیت و کارکرد کاراکترها طراحی شدهاند تا به نوعی، تجلی درونیات آنان باشند و از وجوه دراماتیک روایت پیروی کند.
این معضل نبود تصاویر از آن مقطع، میتواند دامنگیر طراحی لباس نیز شود. اینجاست که رجوع به توصیفات و اشارات در کتب تاریخی موثق، نجات بخش است. لباسها در عین غلبه استفاده از رنگ تیره، متنوع و متناسب با ابعاد شخصیتی آدمها هستند. ابن زیاد را به عنوان فردی خونخوار با رفتاری تهاجمی، با ترکیبی از لباسهای سرخ و سیاه میبینیم. زنان با زیورآلات به اندازه و لباسهایی نارنجی، آبی و… به تصویر کشیدهاند تا ابعاد زنانهشان نمود بهتری پیدا کند. دیدگاهی که به نظر صرفاً در پی مستندسازی نبوده و مطابق با ملاحظات درام، در صدد ارائه تصویری معقول از فرهنگ لباس پوشیدن در آن زمان بوده است.
در هر حال «مهمانکُشی» به عنوان تجربهای نو در ساخت آثار مذهبی و گریز از برخی کلیشهها، وارد مسیرهای جدیدی شده که میتواند برای دیگر آثار مشابه، راهگشا باشد.